دو شنبه 19 خرداد 1404
کد : 24923-13960      تاریخ ایجاد : شنبه 1 مهر 1391   تعداد بازدید : 226

یادی از سیره سرداران شهید استان كرمان

آنچه را كه در پیش رو می خوانید خاطرات كوتاهی از مردان بی ادعایی است كه در روزگاری جاوید و در فصلی از تاریخ شكوهمند انقلاب اسلامی از جان و مال خود گذشتند.

   آري در آن روزگار تجلي عشق و ايثار، اسطوره هايي از بين ما رفته اند كه سيره زندگي آنها روزگاري زبانزد همه بود و امروز براي اينكه يادمان باشد چه الگو هايي را داشتيم، قسمتي كوتاه از سيره و رفتار آموزنده بعضي از سرداران شهيد استان كرمان را از زبان همرزمان و خانواده شهدا مرور مي كنيم.

يكي از همرزمان شهيد حاج 'محمد مهدي كازروني' فرمانده طرح عمليات لشكر 41 ثارالله كرمان، در بيان خاطراتي از اين شهيد بزرگوار مي گويد، شهيد كازروني كارش شده بود سركشي به مقرهاي سپاه و برنامه ريزي براي عمليات، مدام در رفت و آمد بين مقرهاي سپاه بود و به همين خاطر جاي ثابتي نداشت كه بتواني پيدايش كني.

او افزود: فقط موقع نماز مي توانستي در صف نماز جماعت اين شهيد را ببيني.

مادر اين شهيد بزرگوار نيز مي گويد: مراسم عروسي خواهرش بود، وقتي در خانه بساط جشن را ديد ناراحت شد و گفت چرا چنين مراسمي را بر پا كرده ايد.

اين شهيد بزرگوار در پاسخ به انتقاد خود، گفت: در جبهه جوان هايي بودند كه حلقه نامزدي به دستشان بود، جوان هايي كه تازه عقد بسته بودند و جلوي چشمان من پرپر شدند، چگونه ما جشن بگيريم و شادي كنيم.

يكي ديگر از همرزمان شهيد گفت: درست در چند قدمي ما يك گلوله به زمين برخورد كرد، بعد از انفجار دويدم به طرف حاج مهدي و گفتم چرا وقتي صداي سوت خمپاره رو مي شنوي دراز نميكشي؟ گفت: من فرمانده ام و تمام اين بچه ها چشمشان به منه اگه من بترسم آنها روحيه شان را از دست مي دهند.

 

* شهيد حاج مهدي طياري فرمانده گردان 419 لشكر 41 ثارالله از ديگر سرداران والا مقامي است كه در سيره زندگي او بسيار گفته اند، چنانكه يكي از همرزمان شهيد در اين رابطه مي گويد: بچه ها را جمع كرده بودند تا از بين آنها چند نفر را براي شناسايي منطقه انتخاب كنند مي گفتند اين راه برگشتي ندارد، هنوز حرف هاي فرمانده تمام نشده بود كه مهدي از ميان جمع بلند شد و براي شناسايي داوطلب شد.

 همچنين يكي ديگر از دوستان شهيد در بيان خاطره اي ديگر از اين شهيد بزرگوار گفت: پدر شهيد از يكي از كانديداهاي انتخابات حمايت مي كرد و عكس او را جلوي ماشين گذاشته بود، وقتي حاج مهدي در ماشين پدرش نشست عكس را از جلوي ماشين برداشت و عقب گذاشت و وقتي علت كار را سئوال كرديم با قاطعيت گفت، من نمي توانم مبلغ كسي باشم، اين دستور ولايت است كه پاسدار نبايد توي اين مسائل دخالت كند.

يكي ديگر از همرزمان شهيد طياري مي گويد: در يكي از روزهاي حماسه، هوا خيلي سرد بود براي نيروها پتو تهيه كردم اما نتوانستم براي خود تهيه كنم، حاج مهدي طياري وقتي من را ديد كه دنبال پتو مي گردم رفت و دو تا پتو برايم آورد، صبح روز بعد يكي از بچه ها آمد و به من گفت، شنيدي حاج مهدي ديشب پتوهايش را به يكي از بچه ها داده و خودش تا صبح در سرما خوابيده!

همچنين يكي ديگر از همرزمان شهيد طياري در بيان خاطره اي مي گويد: هر وقت كارش داشتيم بايد در سنگر بسيجي هاي گردان دنبالش مي رفتيم، تابلوي سنگر فرماندهي را هم عوض كرده بود و جايش يك تابلو با عنوان خادمين گردان گذاشته بود.

 

* شهيد علي آقا ماهاني جانشين مخابرات لشكر 41 ثارالله كرمان از آن شهدايي است كه بسيار در وصف كمالات اخلاقي او گفته اند، يكي از رزمندگان دوران دفاع مقدس ضمن بيان خاطراتي از اين شهيد، گفت: براي رفتن به كردستان آماده مي شديم هركس كوله پشتي اش رو آماده مي كرد كوله پشتي علي آقا از همه بزرگتر بود.

او ادامه داد: در كردستان گفتيم اي كاش براي هدر نرفتن وقت، كاري را انجام دهيم، ناگهان شهيد ماهاني كوله پشتي اش را باز كرد و سه جلد كتاب تفسير نمونه، قرآن و نهج البلاغه و چند جلد كتاب مذهبي ديگر را از كوله پشتي بيرون آورد و همه را مشغول مطالعه كرد.

 * ناصر فولادي مسئول تربيت بدني سپاه منطقه 6 كشور و بخشدار جبالبارز از ديگر شهداي استان است، يكي از همكاران وي در بخشداري جبالبارز زماني كه اين شهيد بزرگوار به عنوان بخشدار در آنجا فعاليت مي كرد، گفت: شهيد فولادي به عنوان بخشدار معرفي شده بود، اما ما نمي دانستيم ، وقتي به بخشداري آمد، مثل يك ارباب رجوع يك گوشه نشست.

يكي از همكاران سئوال كرد شما در اين بخش چه كاري را انجام مي دهيد، گفت: من برادر كوچك شما از استانداري معرفي شدم تا با شما همكاري نمايم.

 او گفت: هيچ وقت نديدم پشت ميز بنشيند، يك قلم و كاغذ دستش بود و احتياجات مردم را در هر جايي كه بود مي نوشت.

 

 

نظر شما :
captcha
نظرات بینندگان
 
نمایش بیشتر...